حجم سنگین نبودن

گفته اند عصر حاضر عصر شکوفایی علم، عصر ارزش آفرینی و معنی گرایی،‌عصر فناوری های نوین و پیشرفته است و از همه مهم تر عصر تنهایی

حجم سنگین نبودن

گفته اند عصر حاضر عصر شکوفایی علم، عصر ارزش آفرینی و معنی گرایی،‌عصر فناوری های نوین و پیشرفته است و از همه مهم تر عصر تنهایی

آواز قو

 قو
قوها پرندگان زیبا و از مخلوقات خارق‌العاده خداوند هستند که به سبب تک همسری در طول عمر (monogamy) به سمبل عشق و وفاداری در بسیاری از فرهنگ‌ها تبدیل شده‌اند. اگر چه پدیده تک‌همسری در بین پرندگان تا نود درصد (در برابر هفت درصد در پستانداران) وجود دارد، اما نکته متمایز کننده این دسته از غازیان نظریاتی است که در مورد مرگ‌آگاهی آنها خصوصا گونه قوهای گنگ (Mute Swan) وجود دارد. گفتنی است که در دسته بندی‌های پرنده شناسی قو (swan) با غاز (goose) متفاوت است در حالیکه بسیاری از افراد آنها را به اشتباه یکی می‌دانند.
با اینکه در سال ۲۰۰۱ پترسون و همکارانش در کتاب راهنمای پرندگان انگلستان و اروپا ذکر می‌کنند که قوهای گنگ در طول زندگی کاملا بی‌صدا نیستند ولی مثل غازهای وحشی صداهای گوشخراش و بلند از خود تولید نمی‌کنند، اما نام قوهای گنگ همچنان بر این جانداران مانده است.
در افسانه‌های قدیمی آمده که قوی گنگ در طول عمر هیچ صدایی تولید نمی‌کند و تنها در نزدیکی لحظات مرگ، به گوشه‌ای دنج پناه برده و آوازی زیبا به عنوان اختتامیه عمر عاشقانه خود می‌خواند که با اتمام آواز جانش را از دست می‌دهد. در اسطوره‌های قدیمی ذکر شده که قو در لحظات مرگ به محل اولین جفتگیری خود مراجعت کرده و آواز سر می‌دهد. اصطلاح “آواز قو” به معنی آخرین کار باشکوه یک فرد یا یک مجموعه برگرفته از همین افسانه‌ها است.
هنوز کسی به درستی نمی‌داند که آیا قوها واقعا آخرین لحظه‌های زندگی خود را تشخیص می‌دهند یا خیر اما افسانه‌ها و تعاریف نمادین در مورد این جانداران زیبا همچنان در فرهنگ‌های مختلف پابرجاست.
هنوز کسی از جانورشناسان به درستی نمی‌داند که آیا قوها واقعا آخرین لحظه‌های زندگی خود را تشخیص می‌دهند یا خیر و این مطلب بحث‌انگیز موضوع تحقیقی جامع مانند آنچه در مورد شامپانزه‌ها، فیل‌ها و دلفین‌ها انجام شده، نبوده است، اما افسانه‌ها و تعاریف نمادین در مورد این جانداران زیبا همچنان در فرهنگ‌های مختلف پابرجاست.

توچال اخر دیماه 91

جمعه رفتیم توچال خیلی خوب بود

چالش بود برای خودش کلی

نه برفی بود نه بارونی 

بیابون بود ولی سخت دشوار

شاید 3 ساعت طول کشید که رسیدم به چشمه تازه اون هم در حالی که بارها سرم گیج می رفت و چشمام سیاه تاریک می شد.

ولی بالاخره تونستم تا ایستگاه دوم برم اون هم تنها

و چقدر این تنهایی بهم چسبید

اولش سخت بود و حزن انگیز ولی بعدش دیدم نه این دقیقا همونی هست که می خوام

بعد لذت بردم از زمان از مسیر از کوه از ادمها

و از همه زیباتر از روباهی که از کنارم ارام گذشت و من برای اولین بار یک روباه ازاد رو از نزدیک در کنار خودم دیدم

اما نه نارنجی که خاکستری و زیبا