حجم سنگین نبودن

گفته اند عصر حاضر عصر شکوفایی علم، عصر ارزش آفرینی و معنی گرایی،‌عصر فناوری های نوین و پیشرفته است و از همه مهم تر عصر تنهایی

حجم سنگین نبودن

گفته اند عصر حاضر عصر شکوفایی علم، عصر ارزش آفرینی و معنی گرایی،‌عصر فناوری های نوین و پیشرفته است و از همه مهم تر عصر تنهایی

عوضی

تا حالا یک عوضی دیدی؟

تا حالا کنار یک عوضی نشستی/

تا حالا با یک عوضی هم سفره شدی؟

تا حالا با یک عوضی همکار شدی؟

تا حالا با یک عوضی همخونه شدی؟

تا حالا با یک عوضی ۱ سال زندگی کردی؟

تا حالا با یک عوضی ۵ سال زندگی کردی؟

تا حالا با یک عوضی تفریح رفتی؟

تا حالا ا یک عوضی دوست بودی؟

تا حالا عاشق یک عوضی شدی؟

تا حالا به یک عوضی وایسته شدی؟

تا حالا به یک عوضی خواهش کردی؟

تا حالا به یک عوضی نگاه کردی؟

تا حالا پیش یک عوضی ضایع شدی؟

یک عوضی خیلی عوضیه

خیلی مگه نه ؟!

تو یک عوضی هستی یک عوضی بزرگ

سلام

امروز ۵ شنبه است و اومدم تا دبیر جلسه باشم

دیروز به تنهایی رفتم کار گالینگور انجام دادم و اون با سراهت تمام گفت نه من نمی یام

ذلم خیلی گرفته

 

چه سلامی چه علیکی

دلم خیلی گرفته اونقدر که دوست دارم همین الان مثل ابر ببارم . چرا این همه ملاحظه تا کی؟

خسته شدم از همه از همه همه همه و بیشتر از همه از خودم

حالم از خودم از اخلاقم از احساساتم از رفتارم از برخوردم از قیافه ام از ریختم از حرف زدنم از راه رفتنم از کار کردنم از غر زدنهام از بی اراده بودنم از بی مخ بودنم به هم می خوره

حالم از خودم به هم می خوره؟ علاج کسی رو که از خودش متنفر کی و چی می ده؟

یک ادم مضخرف هر چی بگم بی اراده که هیچ کاری را به انتها نرسونده . و حالا هم نمی تونه یک کم یک ذره یک سر سوزن حتی عزت نفس داشته باشه

عزت نفس!

حتی خجالت می کشم بنویسمش. چه کلمه غریبی؟!

اجازه می دم هر کس و نا کسی دهنش و وم باز کنه؟

ایا واقعا همین طوره که تو می گی؟

خوب فکر کن؟ مطوئنی؟

نه؟!

فقط چند نفرند که عذابم می دن کی؟

خودم و تو

اره تو کاش نبودی ولی هنوز از دهنم خارج نشده حرفم و پس می گیرم من بدون تو نمی تونم

می تونم ها ولی نمی دونم چرا فکر می کنم نمی تونم. چرا اینهمه روم نفوذ داری؟ چرا؟

کاش دوستت نداشتم

من چرا اینطوری ام چرا وقتی با من مثل یک حیون برخورد می کنی من نمی تونم جلوت واستم و از خودم دفاع کنم بزنم تو گوشت که بار اخرت باشه این کار و می کنی یا بگذارم برم و برنگردم تا متوجه اخلاق زشتت بشی

ولی چرا تا ناراحتم می کنی اخر سر این منم که دارم منت می کشم که نه ببخشید تقصیر من بود قهر نکن

لعنتی عوضی از همین اخلاق گهت که بدم می یاد دلک می خواد خفه ات کنم لعنتی بی مقدار

اه اه اه چطور به یک ادم که مثل خودت اجازه می دی باهات اینطوری رتار کنه و با هر کاری که می کنه یک کاری بکنی که دو قورت و نیمش هم باقی باشه

اخه چرا؟

تو رو خدا یکی جواب چرای من رو بده این کلید همه ماجراست بعدش ازادی از اسارت روح

من خودم روحم رو اسیر کردم اسیر بدجور اسییر

حالم از خودم به هم می خوره الان نماز داره قضا می شه ولی انگار نه انگار اخه این چه ربطی به لب و لوچه های اویزون تو داره به درک که لبت اویزونه اونقدر باشه که بپوسه چرا نرم نمازمو بخونم. چرا نتونم بقیه کارامو انجام بدم

چرا اعصابم به هم بریزه به درک که رئیست بهت فشار می یاره مگر اون رئیس من نیست. خوب من بهش محل نمی دم هر چی می خواد بگه بگه به درک

تو خودت حساسی خیلی زیاد

تو هم اعصاب منو به هم ریختی چرا من باید هی بهت زنگ بزنم هی بیام پیشت جوابم رو ندی ضایع ام کنی؟ ها؟

مگه غرور رو فقط تو داری؟ مگه ادعات نمی شه که من رو خیلی دوست داری؟ خوب پس کو به نظر من این یعنی دوستی که تو نداری؟ ادم که حالش خوب باشه و بگه دوست دارم که چیزی نیست مهم اینه که وقتی روت فشار هست مثل ادم رفتار کنی .

من چه گناهی دارم دوست تو هستم هر چی بهت چیزی بگه سر من خالی می کنی؟!

مگه من ادم نیستم ؟!

تو حق نداری کسی اگر ناراحتت کرده با من اینطوری باشی

ازت بدم می یاد

تو خیلی بدی خیلی بد و من از تو بدترم که با تو دوست م و منتت رو می کشم و بهت اهمیت می دم

به درک که ناراحتی به درک