-
عوضی
یکشنبه 21 بهمنماه سال 1386 12:57
تا حالا یک عوضی دیدی؟ تا حالا کنار یک عوضی نشستی/ تا حالا با یک عوضی هم سفره شدی؟ تا حالا با یک عوضی همکار شدی؟ تا حالا با یک عوضی همخونه شدی؟ تا حالا با یک عوضی ۱ سال زندگی کردی؟ تا حالا با یک عوضی ۵ سال زندگی کردی؟ تا حالا با یک عوضی تفریح رفتی؟ تا حالا ا یک عوضی دوست بودی؟ تا حالا عاشق یک عوضی شدی؟ تا حالا به یک...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 18 بهمنماه سال 1386 08:44
سلام امروز ۵ شنبه است و اومدم تا دبیر جلسه باشم دیروز به تنهایی رفتم کار گالینگور انجام دادم و اون با سراهت تمام گفت نه من نمی یام
-
ذلم خیلی گرفته
سهشنبه 16 بهمنماه سال 1386 16:16
چه سلامی چه علیکی دلم خیلی گرفته اونقدر که دوست دارم همین الان مثل ابر ببارم . چرا این همه ملاحظه تا کی؟ خسته شدم از همه از همه همه همه و بیشتر از همه از خودم حالم از خودم از اخلاقم از احساساتم از رفتارم از برخوردم از قیافه ام از ریختم از حرف زدنم از راه رفتنم از کار کردنم از غر زدنهام از بی اراده بودنم از بی مخ بودنم...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 19 دیماه سال 1386 13:24
دیدی چطور متلاشی شد این تن از اماج بینندگان افکارش؟!
-
عدم موفقیت
شنبه 15 دیماه سال 1386 13:00
خیلی حالم از همه چیز به هم می خوره تو هیچی موفق نیستم و امروز اصلا حوصله کار و ندارم حوصله هیچی و ندارم اون دیوانه هم با این سفرش از ۴ شنبه حالمون رو گرفته بدجور
-
غروب پنجشنبه
پنجشنبه 13 دیماه سال 1386 17:25
چه زیباست تنهایی حضور در رامش اذان غروب پنجشنبه با جان و دل حسش می کنم این حضور تنهایی عارفانه را
-
تنهایی ۲
پنجشنبه 13 دیماه سال 1386 16:49
سلام ۵ شنبه است و من در خانه تنها امروز بیرون رفتم تنها و بی انکه حتی کسی را در ذهن نیز داشته باشم در برف های در حاب مرگ قدم زدم و قدم و قدم زدم در دو نمایشگاه نقاشی زیبا بعد برگشتم در حالی که دو کتاب خریدم کتاب چگونگی برقراری ارتباط ) بعد از ۲۷ سال هنوز باید از کتاب یاد بگیرم که هر برخوردی چه معنی دارد؟ من در درس...
-
خستگی
چهارشنبه 12 دیماه سال 1386 15:21
خیلی خسته ام مخصوا وقتی متوجه شدم کارام نتیجه نداده و رد شده خیلی ناراحتم لعنتی کسی که یه زمانی دوستش داشتم ولی اون هیچ احساسی به من نداشت کلی پیرفت کرده کلی من چقدر عقبم....................
-
فروکش
سهشنبه 11 دیماه سال 1386 14:53
خیلی جالبه با به اتمام رسیدن دوره مهانی مهمان هر ماهه ام عطش جستجوی بی وفای گم شده ام هم داره فرو کش می کنه. هر چند هنوز در لابه لای صفحات مجازی نوشته ها دست از پیگیری یافتنش بر نداشتم. نا امید نیستم و می دانم اخر یه روزی...
-
خواب
دوشنبه 10 دیماه سال 1386 11:57
دیشب را گذراندم و شب دم دمای ظهر خواب کسی را دیدم که این روزها تنها پسری است که با هم گاه گداری تبادل اس ام اس داریم و گاهی احوال هم را جویا می شویم ولی خوب هم اون سرد هم من سرد تر نمی دونم شاید اگر این بار امد تهران جور دیگری رفتار کنم!؟ شاید همه چی بستگی به اون داره ولی دوست دارم موضوع را با او در میان بگذارم و از...
-
تنهایی۱
یکشنبه 9 دیماه سال 1386 15:39
خیلی وقت بود دیگه سراغ نوشتن نیامده بودم. ولی خوب معتاد باز دوباره اگر موادش فراهم باشه وسوسه می شه و می ره جلو من هم که معتاد نوشتنم معتاد اینترنت معتاد دنیای مجازی ،پس گله ای نیست به ما .... و اما چند صباحی است که بدجور دلتنگم دلتنگ وجود خالی اش که حجم نادیده گرفته شده ۲۷ ساله بدنم را بپوشاند انکس که هنوز پنهان...